سبد خرید و سفارشات
بايد بخواهيم تا بتوانيم- رنه دکارت
هیچ گاهبه ندرتگاهیاغلبهمیشه
به نظرم می رسد ناگهانی و بدون دلیل روشنی خشمگین می شوم.
وقتی کسی مرا به خشم می آورد، سعی می کنم احساساتم را بروز ندهم و وانمود می کنم تحمل آن برایم ممکن است.
وقتی به مشکلی بر می خورم، خودم راه حل درست را پیدا می کنم و آن را با حداکثر سرعت به اجرا در می آورم.
وقتی خشمگین می شوم به چیزی ضربه می زنم (یا دلم می خواهد این کار را بکنم.)
وقتی مسئله نومید کننده ای پیش می آید، می دانم که این آخر دنیا نیست.
وقتی چیزی واقعاً مرا خشمگین می کند، معمولاً می توانم طنز موجود در آن وضعیت را ببینم و به خودم و/ یا دیگران بخندم.
وقتی دیگران مرا خشمگین می کنند، سعی می کنم بفهمم چرا چنین کاری کرده اند.
احساس می کنم قادر به مهار خشم خودم هستم.
من می توانم کسانی را که به من صدمه زده یا مرا خشمگین کرده اند ببخشم.
وقتی احساس خشم می کنم، به خودم یک «زمان مکث» می دهم (از محل دور می شوم تا کمی آرامش پیدا کنم)
من یک فعالیت، سرگرمی یا کار روتین دارم که از آن برای تخلیه احساس خشم خودم استفاده می کنم.
وقتی خشمگین می شوم معمولاً روی احساس خودم تمرکز می کنم و اینکه چگونه در حق من جفا شده است.
پس از پایان یافتن زمان خشم، در این مورد فکر می کنم برای کنترل بهتر خشم خودم چه می توانستم بکنم یا باید می کردم.
وقتی خشمگین هستم، جایگزین هایی پیدا می کنم و به خودم وقت کافی می دهم تا برای حل مشکل یک انتخاب خوب انجام دهم.
وقتی خشمگین هستم، معمولاً فریاد می زنم، فحش می دهم و چیزهایی می گویم که بعداً از گفتن آنها پشیمان می شوم.
وقتی کسی از من می خواهد کاری را انجام دهم که واقعاً نمی خواهم انجام بدهم، قبول می کنم ـ و بعد از دست خودم خشمگین می شوم.
اگر بدانم موقعیت خاصی مرا خشمگین می کند، از آن احتراز می کنم..
اگر کسی به دلیل بی مبالاتی به اموال من صدمه بزند، با او رو به رو می شوم و از این موقعیت برای صحبت کردن در مورد مسئولیت استفاده می کنم..